ما فقیریم. نه اینکه ثروت نداشته باشیم؛ اتفاقا از نظر ثروت بسیار غنی هستیم. فقر ما درحقیقت، «فقر برداشت» است. دلیل تشابه زیست ما با آفریقاییهایی که روی طلا، از گرسنگی میمیرند، همین است. ما هم از معادن بزرگی «سهم» داریم که کسری از هر سهم میتواند قبیلهای را به سوی قبله بیاورد، اما «بهره» نمیبریم.
همین هم باعث میشود فقیر بمانیم. فقیر، حقیر میشود در گذر زمان. وضع حقیر هم که نیاز به گفتن ندارد. زیر پای دیگران جایابی میشود بی آنکه بتواند سر بلند کند.
ما وقتی خود را در شمار «امت» دانستیم و از «امام» حرف زدیم، صاحب «سهم» میشویم، اما اینکه این سهم را چگونه فراوری کنیم و در شمار بهره برداران نور قرار بگیریم، به توش و تلاش خود ما بستگی دارد.
تاریخ ثابت کرده است که میشود در مسلمانی، سلمان شد و از نام روزبه تا مقام «منا اهل البیت»، تعالی یافت. همین تاریخ هم به ما میگوید که میشود از شمار صحابه رسول خدا (ص) به تیغ کشیدن دربرابر علی مرتضی (ع)، تغییر جایگاه داد. این فرایند در جدایی از امامت رخ میدهد. ما، اما امام داریم.
در عصمت نگاه و کلامشان راه مییابیم. ما امام هادی (ع) را داریم و منظومه بلند زیارت «جامعه کبیره» را، اما مثل افراد صغیر، ما را به هرسو میکشانند. امام نقی (ع) را داریم، اما به ضرورت پاکیزه جانی توجه نمیکنیم. معلوم است که «فردانوشت» ما چه میشود.
برای رسیدن به فردای بهتر و زندگی به قاعده معنویت و معرفت و دست یافتن به تعالی، باید به خودمان تکانی بدهیم و در مسیر امامت به حرکت درآییم. زیارت جامعه کبیرهای که میخوانیم، این بار از منظر شناخت امامت و مولفههای شخصیتی امامان بخوانیم و بکوشیم که آنچه بر زبان جاری میشود، مثل آب چشمه به زمین وجود و باورمان هم برسد.
آن وقت ملک وجودمان به بار خواهد نشست و حلاوت میوه هایش نه فقط کام خود ما که کام خلقی را شیرین خواهد کرد. سوگواری در شهادت حضرت هادی (ع) باید ما را به حرکت وادارد؛ والا برجا نشستن و بعد از روضه به سرخط قبل برگشتن، نتیجهای نخواهد داشت.
امام علی النقی (ع) در این زیارت، ائمه (ع) را به شاخصههایی چنین معرفی میکند: «و بر کرامت و بزرگواری و نعمت داری و اصل نیکی و خیر که در وجودشان تجلی تام دارد، تاکید میکنند و به حق زمامداری و شأنشان در ستون وارگی برای بلاد و درهای ایمان و امین خدا بودن توجه میدهند.»
و باز در خوانشی دیگر، آنان را «ائمه الهدى، و مصابیح الدجى، واعلام التقى و ذوى النهى، واولى الحجى، و کهف الورى، وورثه الانبیاء، مینامد و ما را به دریافت انوار از کسانی دلالت میکند که پیشوایان هدایت و چراغ هاى تاریکى زدا و نشانه هاى پرهیزکارى و صاحبان خرد و دارندگان عقل و فطانت» و پناهگاه مردمان و وارثان پیمبرانند.
حقیقت امامت این است؛ مولفههایی که، چون به باور آن در ساحت امامت برسیم، به عنوان امت، آن را مانیفست حرکت خود خواهیم یافت و، چون به درکی چنین دست یابیم، غبار فقر از تن خواهیم تکاند و با غنای برداشت از این معدن فیاض به استغنا خواهیم رسید. استغنایی که دنیامان را چنان آباد خواهد کرد که آخرتمان نیز به این آبادانی، ما را در مسیر شکوفایی ابدی قرار دهد؛ شکوفاییای که به هر سلام خداوندی، جلوهای تازه مییابد.